روزی یه مردی با پسرش میرن پیکنیک در حین گردش تصادف میکنند و پدر اسیب میبینه و ولی پسرش خوشبختانه سالم میمونه بعد که پدر و پسرش رو میبرند بیمارستان یهویی رئیس بیمارستان که به طوراتفاقی از انجا میگذشت چشمش یه پسره ی قصه ی ما میافته بعد میگه : اااااا اینکه پسر منه !!!!!!!!!!
چطوری همچین چیزی امکان دارد؟؟؟؟؟؟؟