|
“ مـنـے” که . . .
کـنـارش “ تـــــــــو ” نـبـاشـد . . .
بـزرگـتـریـن پـــارادوکـس دنـیــ ـ ـ ــاسـت. . .
یک پیرمرد بازنشسته خانه ی جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو هفته ی اول همه چیز به خوبی و خوشی گذشت تا این که مدرسه ها باز شد. در اولین روز مدرسه پس از تعطیلی کلاس ها ۳ تا پسر بچه در خیابان راه افتادند و در حالی که بلند بلند با هم حرف می زدند هر چیزی که در خیابان افتاده بود شوت می کردند و سروصدای عجیبی به راه انداختند.
این کار هر روز تکرار می شد و آسایش پیرمرد مختل شده بود. این بود که پیرمرد تصمیم گرفت کاری بکند. روز بعد که مدرسه تعطیل شد دنبال بچه ها رفت و آنها را صدا کرد و به آنها گفت: بچه ها! شما خیلی بامزه هستید از اینکه می بینم اینقدر بانشاط هستید خوشحالم من هم که به سن شما بودم همین کار را می کردم. حالا می خواهم لطفی در حق من بکنید من روزی ۱۰۰۰ تومن به شما می دهم که بیایید اینجا و همین کار را بکنید بچه ها خوشحال شدند و به کارشان ادامه دادند. تا آنکه چند روز بعد پیرمرد به آنها گفت: ببینید بچه ها متاسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگی من اشتباه شده و من نمی توانم روزی ۱۰۰ تومن بیشتر بهتون بدم. از نظر شما اشکالی نداره؟
بچه ها با تعجب و ناراحتی گفتند: صد تومن؟! اگه فکر می کنی به خاطر ۱۰۰ تومن حاضریم این همه بطری و نوشابه و چیزهای دیگر را شوت کنیم کور خوندی ما نیستیم!
و از آن پس پیرمرد با آرامش در خانه جدیدش به زندگی ادامه داد.
تقــویمِ امـسال هـــم..
بـا تقـــویــمِ پــارسال..
هیـــچ فــرقـی نمیـــکند..
وقتـی..
زنـــدگی..
تــا اطّـلاعِ ثــانــوی ..
تعــطــــــیل اسـت !
פֿבآیـــــــــآ ....
مے פֿواهمـــــــــ اعتــــــــراف ڪُــــــنَـҐ،
בیگـــر نمے توآنــــَمـــ؛
פֿωتـــہ اَمـــــــــ ....
مــَטּ اَمآنتـــــــــ בآر خوبے نیـωـتـҐ ،
"مًـــــرآ" از مـטּ بگیر ....
[ چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب: امنت, ] [ 21:10 ] [ پری یاس ]
دموکراسی می گوید : رفیق، حرفت را خودت بزن، نانت را من می خورم!
مارکسیسم می گوید : رفیق، نانت را خودت بخور، حرفت را من می زنم!
فاشیسم می گوید : رفیق، نانت را من می خورم، حرفت را هم من می زنم و
تو فقط برای من کف بزن!
اسلام دروغین می گوید : تو نانت را بیاور به ما بده و ما قسمتی از آن را جلوی تو می اندازیم
و حرف بزن، امّا آن حرفی را که ما می گوییم!
اسلام حقیقی می گوید : نانت را خودت بخور، حرفت را هم خودت بزن و
من فقط برای اینم که تو به این حق برسی...
يك جمله حسابی از
دكتر حسابي
حاصلضرب "توان" در "ادعا" مقداری ثابت است ،
هرچه "توان" انسان کمتر باشد "ادعا"ی او بیشتر است،
و هرچه "توان" انسان بیشتر شود " ادعا"یش کمتر می گردد....
صفحه قبل 1 ... 25 26 27 28 29 ... 88 صفحه بعد
.:
Weblog Themes By
Pichak
:.
|
|