|
برای نبودن که . . .
همیشه لازم نیستــــــــــ راه دوری رفته باشی . . .
میتوانی همین جا . . .
پشت تمـــــــــام ِ بغضهایت ، گم شده باشی...!!
با تشکر از احسان عزیز بایت این متن زیبا
[ یک شنبه 19 آذر 1391برچسب: بغض, دوری, گم, نبودن, ] [ 18:30 ] [ پری یاس ]
بـہ ما בروغ میگفتند بزرگ شویـב בرבها را فراموش میکنیـב ؛
בرست ایـטּ است :
زندگے آنقـבر בرב בارב ڪـہ
از בرבِ نو ، בرבِ ڪهنـہ ... فراموش میشوב !!!
آب : فقط زمانی خسته میشود که از حرکت باز ایستد! آب، نرم ترین است اما سخت ترین ها را نرم نرم، نرم میکند!
آب نبات چوبی : اگر آدم بزرگ های جدی آن را به دهان گیرند از « شخصیت چوبی » خود خارج میشوند.
آتش: اگر به زیر افکنده شود باز هم به رو میرود.
آجیل : مشکل گشای آن اگر در جمع زنان مشکل دار شکسته شود مشکل تراش خواهد شد.
آدم بی عرضه : بیچاره ای که فرصت درست و حسابی برای عرض اندام نداشته است و اگر نه بیا و ببین.
آدم پر حرف : وزن مغز او با وزن فهمش نسبت معکوس دارد.
آدم چاپلوس : خطرناک ترین جانور اهلی شده.
آدم خلاق : فردی که بیش از حد متعارف، « دیوانه » و کمتر از حد معمول « منظم » است.
آدم خوب : یا به دنیا نیامده و یا از دنیا رفته یا دنیا را عوضی گرفته یا عوضی به دنیا آمده است.
آدم خیلی عاقل : موجود حسابگری که خوب میداند کی دیوانه شود و دیوانه ای که خوب میداند کجا عاقل باشد.
آدم راست گو : یا راستی راستی دیوانه است یا هنوز به راستی مثل همه تربیت نشده است.
آدم عاقل : ترکیب آن در عالم واقع ناممکن است، زیرا بعید است که بتوان هم « عاقل » بود و هم « آدم »!
آدم فعال : کسی که در اوج انفعال و بی تلاشی به کنش وری طبیعی میپردازد.
آدم لجباز : یا مشکل کیسه صفرا دارد یا کیسه ی صبر ندارد.
آدم محترم : هیچ گاه به دنبال احترام دیگران نیست.
چه کسی میگوید
که گرانی اینجاست؟
دوره ارزانی ست
چه شرافت ارزان،
تن عریان ارزان،
و دروغ از همه چیز ارزان تر
آبرو قیمت یک تکه ی نان
و چه تخفیف بزرگی خورده ست
قیمت هر انسان...
چرا نگــاه می کنــی؟
تنهــا ندیــده ای؟
بــه مــن نخنــد...
مــن هــم روزگــاری !
"عــزیــز دل" کســی بــودم ................. !
بچه ای نزد شیوانا رفت (در تاریخ مشرق زمین، شیوانا کشاورزی بود که او را استاد عشق و معرفت و دانائی می دانستند) و گفت مادرم قصد دارد برای راضی ساختن خدای معبد و به خاطر محبتی که به کاهن معبد دارد، خواهر کوچکم را قربانی کند.لطفا خواهر بی گناهم را نجات دهید.
شیوانا سراسیمه به سراغ زن رفت و با حیرت دید که زن دست و پای دختر خردسالش را بسته و در مقابل در معبد قصد دارد با چاقو سر دختر را ببرد.
جمعیت زیادی زن بخت برگشته را دوره کرده بودند و کاهن معبد نیز با غرور و خونسردی روی سنگ بزرگی کنار در معبد نشسته و شاهد ماجرا بود.
شیوانا به سراغ زن رفت و دید که زن به شدت دخترش را دوست دارد و چندین بار او را در آغوش می گیرد و می بوسد.
اما در عین حال می خواهد کودکش را بکشد، تا بت اعظم معبد او را ببخشد و برکت و فراوانی را به زندگی او ارزانی دارد.
ادامه مطلب
صفحه قبل 1 ... 35 36 37 38 39 ... 88 صفحه بعد
.:
Weblog Themes By
Pichak
:.
|
|