پــــــــــری یــــــــاس روانشناسی
| ||
|
دانه کوچک بود و کسی او را نمیدید. سالهای سال گذشته بود و او هنوز همان دانه کوچک بود. گاهی خودش را روی زمینه روشن برگها میانداخت و گاهی فریاد میزد و میگفت: ![]() ادامه مطلب ![]() ادامه مطلب
بیایید مردانه " زنها " را گرامی بدارید...! زیر ِ باران،اگر دختری را سوار کردید، به جای شماره به او امنیت بدهید....!
![]() زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسباب کشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه اش در حال آویزان کردن رخت های شسته است و گفت : «لباس ها چندان تمیز نیستند. انگار نمی داند که چطور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباسشوئی بهتری بخرد.» ![]() ادامه مطلب |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |