پــــــــــری یــــــــاس روانشناسی
| ||
|
روزي مدیر یکی از شرکتهاي بزرگ در حالیکه به سمت دفتر کارش میرفت چشمش به جوانی افتاد که در راهرو ایستاده بود و به اطراف خود نگاه میکرد،جلو رفت و از او پرسید:شما ماهانه چقدر حقوق دریافت میکنی؟ جوان با تعجب جواب داد:ماهی 2000 دلار مدیر با نگاهی اشفته دست به جیب شد و از کیف خود 6000 دلار در اورد و به جوان داد و گفت :این حقوق سه ماه تو ,برو و دیگر اینجا پیدایت نشود ... تو اخراجی ما به کارمندان خود حقوق میدهیم که کار کنند نه اینکه یکجا بایستند و بیکار به اطراف نگاه کنند!!! جوان با خوشحالی از جا جهید و از انجا دور شد! مدیر از کارمند دیگري که نزدیکش بود پرسید: آن جوان کارمند کدام قسمت بود؟کارمند با تعجب از رفتار مدیر جواب داد:او پیک پیتزا فروشی بود که براي کارکنان پیتزا اورده بود!!!
یک پیرمرد بازنشسته خانه ی جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو هفته ی اول همه چیز به خوبی و خوشی گذشت تا این که مدرسه ها باز شد. در اولین روز مدرسه پس از تعطیلی کلاس ها ۳ تا پسر بچه در خیابان راه افتادند و در حالی که بلند بلند با هم حرف می زدند هر چیزی که در خیابان افتاده بود شوت می کردند و سروصدای عجیبی به راه انداختند. |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |