پــــــــــری یــــــــاس روانشناسی
| ||
|
زمانی که من بچه بودم مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای صبحانه را برای شب درست کند و من به خاطر می آورم شبی را بخصوص وقتی که او صبحانه ای، پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سرکار، تهیه کرده بود. در ان شب مدت زمان خیلی پیش ، مادرم یک بشقاب تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت های بی نهایت سوخته در جلوی پدرم گذاشت. یادم می آید منتظر شدم که ببینم آیا هیچ کسی متوجه شده است! ادامه مطلب |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |