پــــــــــری یــــــــاس روانشناسی
| ||
|
وقتی کاری انجام نمی شه، حتما خیری توش هست...
![]() اگر.... بتوانی پیش از قضاوت شنونده خوبی باشی اگر.... بتوانی پیش از سخن گفتن فکر کنی اگر.... بتوانی پیش از بریدن اندازه کنی اگر.... بتوانی با جسم و روح پاک زندگی کنی اگر.... بتوانی نیاز نیازمندی را برآورده کنی اگر.... بتوانی گهگاهی هدیه ای ولو کوچک اهدا کنی اگر.... بتوانی از خطای دیگران بگذری و با آنان آشتی کنی اما خود خطا نکنی اگر.... بتوانی باور کنی که حق فقط از آن تو نیست بلکه دیگران هم حق دارند *هرگـز پشیـمان نخـواهی شـد* ![]() روزي مرد کوري روي پلههاي ساختماني نشسته و کلاه و تابلويي را در کنار پايش قرار داده بود روي تابلو نوشته شده بود: من کور هستم لطفا کمک کنيد. روزنامه نگارخلاقي از کنار او ميگذشت، نگاهي به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود.. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اينکه از مرد کور اجازه بگيرد تابلوي او را برداشت آن را برگرداند و اعلان ديگري روي آن نوشت و تابلو را کنار پاي او گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر آنروز، روزنامهنگار به آن محل برگشت، و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صداي قدمهاي او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسي است که آن تابلو را نوشته، بگويد که بر روي آن چه نوشته است؟روزنامهنگار جواب داد: چيز خاص و مهمي نبود، من فقط نوشته شما را به شکل ديگري نوشتم و لبخندي زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هيچوقت ندانست که او چه نوشته است ولي روي تابلوي او خوانده ميشد: امروز بهار است، ولي من نميتوانم آنرا ببينم... ![]() کــــــآش ...
سرِ درِ بـهشـتــ ؛ کسـ ـی باشـَد که بپرســَد : آدمـی یـا فرشـتـ ـه ؟ و مـَن با صدای ضـعیفــم که از ضجـه رو به بـی صـدایی رَفــته ، بــگویـَم : زَنــــــــــــــــــــــــــــم و ایـن بـار همه نگـاهَم کُنند : ![]() ادامه مطلب روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت . خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند .اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم ، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند ... ![]() |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |